سفارش تبلیغ
صبا ویژن



یک سال و گذشت و من حتی به خم کوچه ه منرسیدم! - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
یک سال و گذشت و من حتی به خم کوچه ه منرسیدم! - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
یک سال و گذشت و من حتی به خم کوچه ه منرسیدم! - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :84676
بازدید امروز : 113
 RSS 

   

مطمئنم تو هم باورت نمیشه که یک سال شده
این یک سال بهترین سال زندگیم بود با همه ی فراز و نشیبهاش
چقدر دلم میخواد بشینم و یه دل سیر حرف بزنم
این روزها هر لحظه فقط برای خودم تداعی میکنم پارسال این موقع وارد مسجد النبی شدیم،این موقع رو بهر وری بقیع بودیم، لباس احرام پوشیدیم، مُحرم شدیم این موقع طواف کردیم این موقع ....

اللهم الرزقناهای این روزها عجیب دلتنگ کننده است

شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکر








نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 9:56 صبح روز دوشنبه 87 تیر 17